صمم. (دهار) (ترجمان القرآن). طرش. (منتهی الارب). اصمام. (یادداشت مؤلف). ناشنوا گردیدن. از دست دادن قوه شنوائی. زایل شدن حس سمع: برآمدیکی گرد و برشد خروش همه کر شدی مردم تیزهوش. فردوسی. چون چون و چرا خواستم و آیت محکم در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر. ناصرخسرو. کر شود باطل از آواز حق کور کند چشم خطا را صواب. ناصرخسرو. رجوع به کر شود
صمم. (دهار) (ترجمان القرآن). طرش. (منتهی الارب). اصمام. (یادداشت مؤلف). ناشنوا گردیدن. از دست دادن قوه شنوائی. زایل شدن حس سمع: برآمدیکی گرد و برشد خروش همه کر شدی مردم تیزهوش. فردوسی. چون چون و چرا خواستم و آیت محکم در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر. ناصرخسرو. کر شود باطل از آواز حق کور کند چشم خطا را صواب. ناصرخسرو. رجوع به کر شود
پایین رفتن، بزیر رفتن، فرود آمدن نزول کردن، غروب کردن ناپدید شدن، داخل شدن وارد گردیدن، غوطه ور شدن، غرق شدن، انحطاط یافتن سقوط کردن، نابود شدن 10 پوشیده ماندن: باید که با تاش موافقت کنی و هر چه در این واقعه از لشکر کشی بروی فروشود تو با یاد او فرودهی
پایین رفتن، بزیر رفتن، فرود آمدن نزول کردن، غروب کردن ناپدید شدن، داخل شدن وارد گردیدن، غوطه ور شدن، غرق شدن، انحطاط یافتن سقوط کردن، نابود شدن 10 پوشیده ماندن: باید که با تاش موافقت کنی و هر چه در این واقعه از لشکر کشی بروی فروشود تو با یاد او فرودهی